به پورتال جامع
هیاتهای مذهبی
شهرستان بروجن خوش آمدید.
این پورتال در آستانه شهادت امام صادق (ع) 31 مرداد 93 تاسیس شد.
|
پورتال جامع هیئات مذهبی شهرستان بروجن
|
به پورتال جامع
هیاتهای مذهبی
شهرستان بروجن خوش آمدید.
این پورتال در آستانه شهادت امام صادق (ع) 31 مرداد 93 تاسیس شد.
ریشه های خرافات
1 ـتبلیغات و تلقین:
أَنَا رَبُّکمُ الأَْعْلی[نازعات/24]
میگفتند مردم هم سر تعظیم فرود میآوردند.
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کلِّ وادٍ یهِیمُونَ وَ أَنَّهُمْ یقُولُونَ ما لا یفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکرُوا اللّهَ کثِیراً[شعراء/227-224].
(یهیمون،از هیام: حرکت بیهدف است.)
2 ـحدس و خیال درونی:
إِنْ هُمْ إِلاّ یخْرُصُونَ[انعام/116].
خیال میکند کفر سبب ثروت میشود.
أَ فَرَأَیتَ الَّذِی کفَرَ بایاتِنا وَ قالَ لأَُوتَینَّ مالاً وَ وَلَداً[مریم/77].
3 ـتقلید: قالواوَجَد نا آباءَنا لها عابدین [انبیاء/53].
ـ آداب و رسوم کهن.
4 ـتوطئه دشمن و سادگی دشمن.
5 ـجهل.
جهل نسبت به علل و حوادث و دریافت صحیح نداشتن، بیخدائی، درست مانند کسی که به جهت نداشتن غذای صحیح، هر غذائی را میخورد.
6 ـاز حادثه جزئی یک اصل کلی ساختهاند.
7 ـخواب دیدنها.
8 ـخرافات در میان زنان بیشتر است، چون ایام فراغت بیشتر، ترس بیشتر و بیسواد در میان آنان بیشتر است.
9 ـضعف اندیشه:کان النملة
ابعاد خرافات
1 ـدرباره خداوند:
ـإِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ[آل عمران/181].
ـأَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکمُ الْبَنُونَ[طور/39].
ـوَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الأَْنْعامِ نَصِیباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَکائِنا فَما کانَ لِشُرَکائِهِمْ فَلا یصِلُ إِلَی اللّهِ وَ ما کانَ لِلّهِ فَهُوَ یصِلُإِلی شُرَکائِهِمْ ساءَ ما یحْکمُونَ[انعام/136].
اگر بلا و آفتی کشت و حیوانات آنان را از بین میبرد میگفتند: "خدا بینیاز است" و از سهم خدا کم میکردند و در همه جا سهم بتها را مقدم داشته مثلاً گوسفندهای چاق را صرف متولیان بتخانه میکردند و از سهم خدا به مهمانان و کودکان و از سهمیه بتها، خودشان میخوردند.[نمونه، ج5، ص450].
2 ـدرباره انبیا:
ـأَوْ یکونَ لَک بَیتٌ مِنْ زُخْرُفٍ[اسراء/93].
ـقالُوا اطَّیرْنا بِک[نمل/47].
ـفَقالُوا أَ بَشَرٌ یهْدُونَنا[تغابن/6].
ـقالُوا إِنّا تَطَیرْنا بِکمْ[یس/18].
3 ـدرباره رهبری:
ـأَنّی یکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَینا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَ لَمْ یوتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ[بقره/247].
(مسأله غلاة)
4 ـدرباره معاد:
-وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیاماً مَعْدُودَةً[بقره/80].
5 ـدرباره فرشتگان:
ـإِنَّ الَّذِینَ لا یومِنُونَ بِالآْخِرَةِ لَیسَمُّونَ الْمَلائِکةَ تَسْمِیةَ الأُْنْثی[نجم/27].
ـوَ جَعَلُوا الْمَلائِکةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً[زخرف/19].
خرافات، صفحه 2
6 -در عبادت:
ـوَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کنْتُمْ تَکفُرُونَ[انفال/35].
تصدیة: صَدَو، کف زدن.
آثار واهداف خرافات
1 ـاستحمار:أَ لَیسَ لِی مُلْک مِصْرَ وَ هذِهِ الأَْنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی[زخرف/51].
2 ـمشوّه کردن چهره حقائق یا شخصیتها.
ـ رسیدن به دنیافَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً[بقره/79].
3 ـسرگرمی یا گمراه کردن مردم.
ـوَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ[لقمان/6].
ـ بعضی از مفسران میگویند: "نضر بن حارث تاجری که به ایران سفر میکرد و به قریش میگفت: "اگر محمد(ص)داستان قوم عاد و ثمود را برایتان میگویند، من داستان رستم و اسفندیار را برایتان میگویم."
ـ بعضی مراد را غنا و روایات مغنیة که امام ذیل آیه آورده مؤید همین است.
4 ـبزرگ کردن برخی افراد.
5 ـتوجیه ضعفها و قوتّها.
آثار
1 ـ اسیر کردن روح آزاد و متوکل به صد مسأله جانبی.
2 ـ فراری دادن تحصیل کرده از اصول به خاطر خرافات.
3 ـ گاهی سرنوشت انسانها و عصرها و نسلها بند به یک خرافه است و چه بسا زندگیها فلج میشود.
4 ـ محرومیت از بسیاری از نعمتها.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِراءً عَلَی اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ[انعام/140].
5 ـ تحقیر انسانها:
وَ الَّذِینَ یتَوَفَّوْنَ مِنْکمْ وَ یذَرُونَ أَزْواجاً یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً[بقره/234].
این آیه کجا و عقائدی که زن همیشه ممنوع یا مدتی کنار قبر شوهر زیر خیمه سیاه و چرکینی دور از هرگونه آرایش زندگی و...
مبارزه با خرافات
مبارزه با خرافات
1 ـ قال النبی(ص):من أتی ذا بدعة فوقره فقد سعی فی هدم الإسلام[بحار الأنوار، ج69، ص265].
2 ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ (ع) رَأَی قَاصّاً فِی الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدِّرَّةِ وَ طَرَدَهُ[کافی، ج7، ص263].
3 -لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَک فِیها إِلاّ قَلِیلاً مَلْعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً[احزاب/61-60].
مرجفون، از ارجاف و اراجیف ـ اشاعه اباطیل به منظور غمگین کردن دیگران.
4 ـ تمام عقائد حقّه و مسأله نبوت و جهاد و... برای مبارزه با خرافات است. اصل شرک بزرگترین خرافه است.
5 ـثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفاضَ النّاسُ[بقره/199].
6 ـیحِلُّونَهُ عاماً وَ یحَرِّمُونَهُ عاماً لِیواطِوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ[توبه/37].
7 ـلِکی لا یکونَ عَلَی الْمُومِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ[احزاب/37].
8 ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):کفَّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوَکلُ[کافی، ج8، ص198].
9 ـمِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکذِبِ[مائده/41].
10 ـلا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً[مریم/62].
11 ـوَ کنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ[مدثر/45].
12 ـوَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ[انعام/68].
13 ـ بی اعتنائی:
ـوَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً[فرقان/72].
ـوَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3].
خرافات، صفحه 3
ـوَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ[شعراء/224].
14ـ همینکه ابراهیم(ع)فرزند رسول الله(ص)از دنیا رفت، خورشید گرفت. گروهی خیال کردند به خاطر فوت پسرش است. پیامبر(ص)فوری بالای منبر رفت و فرمود:إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیتَانِ مِنْ آیاتِ اللَّهِ یجْرِیانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا ینْکسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیاتِهِ[کافی، ج3، ص208].
مبارزه با خرافات
مبارزه با خرافات
1 ـ قال النبی(ص):من أتی ذا بدعة فوقره فقد سعی فی هدم الإسلام[بحار الأنوار، ج69، ص265].
2 ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ (ع) رَأَی قَاصّاً فِی الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدِّرَّةِ وَ طَرَدَهُ[کافی، ج7، ص263].
3 -لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَک فِیها إِلاّ قَلِیلاً مَلْعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً[احزاب/61-60].
مرجفون، از ارجاف و اراجیف ـ اشاعه اباطیل به منظور غمگین کردن دیگران.
4 ـ تمام عقائد حقّه و مسأله نبوت و جهاد و... برای مبارزه با خرافات است. اصل شرک بزرگترین خرافه است.
5 ـثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفاضَ النّاسُ[بقره/199].
6 ـیحِلُّونَهُ عاماً وَ یحَرِّمُونَهُ عاماً لِیواطِوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ[توبه/37].
7 ـلِکی لا یکونَ عَلَی الْمُومِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ[احزاب/37].
8 ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):کفَّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوَکلُ[کافی، ج8، ص198].
9 ـمِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکذِبِ[مائده/41].
10 ـلا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً[مریم/62].
11 ـوَ کنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ[مدثر/45].
12 ـوَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ[انعام/68].
13 ـ بی اعتنائی:
ـوَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً[فرقان/72].
ـوَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3].
خرافات، صفحه 3
ـوَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ[شعراء/224].
14ـ همینکه ابراهیم(ع)فرزند رسول الله(ص)از دنیا رفت، خورشید گرفت. گروهی خیال کردند به خاطر فوت پسرش است. پیامبر(ص)فوری بالای منبر رفت و فرمود:إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیتَانِ مِنْ آیاتِ اللَّهِ یجْرِیانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا ینْکسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیاتِهِ[کافی، ج3، ص208].
حضرت رسول صلى الله علیه وآله فرمودند هر که خواهد که خدا او را در قیامت بر اعمال بد او مطلّع نگرداند و دیوان گناهان او نگشاید باید که بعد از هر نماز این دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ اِنَّ مَغْفِرَتَکَ اَرْجى مِنْ عَمَلى، وَاِنَّ رَحْمَتَکَ اَوْسَعُ مِنْ ذَنْبى،
بار خدایا مسلماً آمرزش تو امیدوار کننده تر از کار من است و مسلّماً رحمت تو وسیع تر از گناه من است.
اَللّهُمَّ اِنْ کانَ ذَنْبى عِنْدَکَ عَظیماً، فَعَفْوُکَ اَعْظَمُ مِنْ ذَنْبى،
بارخدایا اگر گناهم پیش تو بزرگ است، ولى عفو تو بزرگ تر از گناه من است!
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْاَکُنْ اَهْلاً اَنْ اَبْلُغَ رَحْمَتَکَ فَرَحْمَتُکَ اَهْلٌ اَنْ تَبْلُغَنى وَ تَسَعَنى،
بارخدایا اگر من شایسته ی رسیدن رحمتت نیستم، ولى رحمت تو شایستگى رسیدن و فراگرفتن مرا دارد؛
لِأَنَّها وَسِعَتْ کُلَّشَىْءٍ، بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
زیرا که رحمت تو همه ی موجودات را فراگرفته! به (امید) رحمتت اى ارحم الراحمین!
برای دریافت طرح آماده چاپ به صورت استند تعقیبات نماز مغرب روی طرح تقه بزنید...
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ الرِّضْوَانَ [الرِّضْوَانِ] فِی دَارِ السَّلامِ وَ جِوَارَ [جِوَارِ] نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ
خدایا!از تو موجبات رحمتت و اسباب آمرزش حتمیات،و رهایى از آتش دوزخ و از هر بلا و کامیابى به بهشت و خشنودى تو در خانه امن آن جهان و همسایگى پیامبرت محمد(درود بر او و خاندانش)را خواستارم.خدایا هر نعمتى که بدست ماست از جانب توست،جز تو شایسته پرستش نیست،از تو آمرزش میجویم و به سوی تو میپویم
بالاخره مناظره را با آن همه اما و اگرها آغاز کردید؟
بله (با خنده). از ساعت حدودا 7 شب شروع شد و تا نیم ساعت مانده به صبح به طول انجامید.
* مناظره چطور بود؟
تمام اندیشه هایم درمورد بی سواد بودن طلاب و روحانیون شیعه نقش بر آب شد. من نجنگیده خود را پیروز میدانستم ولی وقتی به میدان مناظره آمدم، همچون سربازی بودم که به کوچه پس کوچه های شهر فرار کرده و به هرجا میرود با بن بست مواجه میگردد.
* فضای مناظره را برایمان تبیین کنید.
من هرچه اشکال وارد میکردم، حاج شیخ از نسخ قدیمی کتب خودمان پاسخ میداد و او هرچه میپرسید، من از این شاخه به آن شاخه میپریدم. بیشتر من سوال میکردم، از هر ترفندی استفاده کردم ولی بی جواب ماند. میفهمیدم که پیروزی در مناظره را از دست دادم، از آن لحظه به بعد فقط برای شکست نخوردن تلاش میکردم.
* یکی از سوالات مورد بحث را بیان کنید.
درمورد غدیر خم و بحث جانشینی حضرت علی(علیه السلام) بسیار بحث کردیم. هرچه دلیل و سند از کتب ما آورد که پیامبر(ص) پس از خود، ولایت بر مردم را به حضرت علی(علیه السلام) سپرده است؛ زیر بار نمیرفتم و خلط مبحث میکردم.
در آخر هم گفتم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هیچ کس را به جانشینی خود تعیین نکرد و هر چهار خلیفه به ترتیب توسط مردم انتخاب شدند. حاج شیخ گفت:پیامبر(صلی الله علیه وآله) انسان آینده نگری بودند یا خیر؟ گفتم، بله. گفت، ما درحال حاضر چقدر دستورات پزشکی از ایشان داریم که جامعه پزشکی دنیا تازه به آنها دست یافته است؟ گفتم: از این دست اتفاقات بسیار است.
گفت، "پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در مورد نحوه مسواک زدن که باید از بالا به پایین و از پایین به بالا صورت گیرد، سخن به میان آورده است. ایشان فرموردهاند که از مسواک زدن به صورت راست به چپ و چپ به راست اجتناب گردد. پیامبری که 1400 سال پیش در مورد یک مسئله کوچک سلامت بدن انسان، چنین دستورالعمل های موشکافانهای ارایه میدهد، با علم به اینکه خاتم پیامبران(صلی الله علیه وآله) است؛ مردم را به حال خود رها کرده است؟! واقعا این عقلانی است؟!".
* بین دو راهی سرگردان بودید.
گنگ بودم. چیزی برای گفتن نداشتم و در مقابل، تمام سوالاتی که من از قرآن مطرح میکردم را با استناد به صحیح بخاری و صحیح مسلم پاسخ میداد. خواستم به بهانهای از مجلس خارج شوم ولی گفتم پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که قبول دارم. اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود با اینکه حق را دیدی چرا به سویش نرفتی چه پاسخ بدهم؟! بگویم به خاطر تعصبات کورکورانه؟!
* پس سرانجام قانع شدید؟
در همان لحظه رو به حرم حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ایستادم و "اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان مولای امیرالمومنین و اولاده المعصومین حجج الله" را بر زبان جاری ساختم. الحمدالله که نجات یافتم.
* واکنش زائران نظارهگر این مناظره چگونه بود؟
به گرمی از من استقبال میکردند. همگی برای تبریک به سویم میآمدند و برخی میگریستند. به یکی گفتم، من کسی نیستم چرا انقدر مرا مورد احترام قرار میدهید؟ گفت، تو راه یافته اهلبیت(علیه السلام) هستی.
احساس میکنم در پس این حالات، ماجرایی نهفته است که اگر اجازه دهید بیان کنم.
* بفرمایید.
11 سال پیش (در سن 13 سالگی)، وقتی از مدرسه برمیگشتم، یکی از معلمان در جمع دانش آموزان گفت در فلان مسجد برنامههای فرهنگی داریم که هم قرآن یاد میگیرید و هم فوتبال بازی میکنید. از فردای آن روز، همه با هم به مسجد میرفتیم و در کنار یادگیری قرآن، تفریحاتی نیز داشتیم.
یکی از همین روزها، پس از اتمام کلاس قرآن، معلم گفت که فردا مراسم داریم و همه بیایید. شب وقتی به منزل رفتم، به مادر گفتم فردا به همراه دوستانم میخواهم در مراسم مسجد شرکت کنم. مادرم اجازه نداد و گفت پس از کلاس قرآن برگرد به منزل و در مسجد نمان.
روز موعود فرا رسید و من پس از کلاس قرآن، مقابل در مسجد ایستادم و به اضافه شدن دوستان در مراسم مینگریستم. دلم شکست و گفتم خدایا مگر من چه تفاوتی با بقیه دارم که مادرم حق شرکت در مراسم را به من نداده است؟! بسیار گریه کردم و به حال دیگر دوستان قبطه خوردم. پس از آن همه گریه، دلم آرام گرفت. آن شب، شب اول محرم بود.
چند روز قبل از اینکه به قم مشرف شوم(در سن 24 سالگی)، در حال استراحت در منزل بودم که فکرم مشغول شد. گفتم خدایا چه شد منی که برای نابودی شیعیان کمر همت را بسته بودم، تو مرا به حرم امام رضا(علیه السلام) رساندی تا شیعه شوم؟! ناگهان به فکر آن گریه زمان کودکی ام افتادم، آن گریه روز اول محرم.
جرقهاش آن روز زده شد. اتفاقات این دنیا بسیار عجیب است، همه چیز با هم رابطه های ماورایی دارد که فقط کافی است لحظه ای تفکر کنیم. شب اول محرم برای مراسم امام حسین(علیه السلام) گریستم تا اینکه این خاندان رحمی بر من کردند و شب اربعین حسینی نیز از منجلاب ظلمت نجاتم دادند. مناظره من در حرم سلطان طوس، مصادف با شب اربعین بود.
* شیعه شدن خود را چگونه با خانواده درمیان گذاشتید؟
وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی میکردم با مطالعه کتبی همچون "شبهای پیشاور"، "آنگاه که هدایت شدم"، "شیعه پاسخ میدهد" و ... آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانواده ام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.
* چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟
ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریال های عربی را مشاهده میکردند، خواهر کوچکم کارتون میدید و برادرم نیز به تماشای فوتبال میپرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکه های وهابیت را دنبال میکردم و دیگر اعضای خانواده هیچوقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامهها نمینشستند.
یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکهای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین میرفتند، را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران میداد.
پدرم سریعاً سر برگرداند و پرسید این چه شبکهای است؟ گفتم، شبکه اهل سنت. گفت، این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم، از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت، این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟! گفتم، بله متاسفانه.
سپس، قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا(علیه السلام)، ولایت حضرت علی(علیه السلام) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آنها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.
* از آن پس، مشاهده شبکه های اهل سنت در منزل قدغن شد؟
به چه شدتی(باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد "شبکه را عوض کن، نمیخواهیم چهره این ملعونها را ببینیم". وانمود کردم که نمیشنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!!
* چه شد که طلبگی را برگزیدید؟
با فعالیت در این عرصه میخواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از 4 سال است که لیاقت سربازی امام زمان(علیه السلام) را پیدا کردهام.
* کجا طلبه شدید؟
مشهد
* چندسال آنجا بودید؟
یکسال؛ بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.
* یکسالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟
بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار میکنند.
* نمونهای از اقدامات ضدشیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.
حدوداً ساعت 1 بامداد یکی از شبهای ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا(علیه السلام) شدم. نمیدانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمیکرد.
گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیک شده یک بمب دستی، وارد حرم میشوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور میکنند، در محلی به هم میرسیدند و اجزای تفکیک شده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار میدهند.
سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بمب عمل نکرد و بر روی زمین آرام گرفت.
در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیریاش را فراهم کرد. اما تا وقتی که خدّام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملاً از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت: با آل علی هرکه درافتاد؛ ور افتاد...
* در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چندسال با دیدن شما در شبکههای ماهوارهای، از موقعیت مکانیتان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید؛ گفتید که تا به حال یکسال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی میکردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟!
مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی میکنم؛ انگار همینطور است که شما گفتید.
پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان میآورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمیزنند.
* اعتقاد اهل سنت خوزستان نسبت به امامان و معصومین(علیهم السلام) چگونه است؟
اکثر اهل سنت خوزستان را مردم عوام تشکیل میدهند. از چیزی مطلع نیستند، به دنبال حقیقت نمیروند. همانطور که در صحبتهای پیشین عرض کردم، عالمان اهل سنت از اینکه برحق نیستند مطلعاند، وگرنه به مردم نمیگفتند سمت کتب شیعی نروید. پس حتما ریگی به کفششان است. چطور شیعیان کتب اهل سنت را میخوانند، نه تنها نسبت به تشیع دلسرد نمیشوند بلکه پایبندی بیشتری پیدا میکنند.
این بنده های خدا هم بازیچه یک مشت عالم مزدور شدند که برای پست و مقام با اعتقادات یک ملت بازی میکنند. اهل سنت خوزستان، هم خلفا را قبول دارند و هم در ایام شهادت امامان شیعه، به مسجد و تکایا رفته و به عزاداری میپردازند.
* چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری میکند؟
وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارتها هستند.
* کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین(علیه السلام) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک میافتد. اینکه متحول نمیشود، کمی شک برانگیر نیست؟
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبهه افکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف میکنند.
* مثلاً چگونه شهادت امام حسین(علیه السلام) را توجیه میکنند؟
وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت میرسانند اعلام میدارند: رفتن امام حسین(علیه السلام) به کربلا اشتباه بود و میخواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین(علیه السلام) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمیخواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین(علیه السلام) به شام میرسید، مردم بیشتری کشته میشدند.
اینها هجویات است که وهابیون به خورد اهل سنت میدهند.
* جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟
بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.
* الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه میبینید؟
واقعا مضحک است.
* خودشان این موضوع را احساس نمیکنند؟
به یقین عرض میکنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است.
حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقه ای با نام وهابیت را به وجود میآورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک ـ مثل "حرام بودن فوتبال"، "حرام بودن رانندگی و خرید میوههای مردانه یعنی خیار و موز و بادمجان توسط زنان" و ... ـ افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش نماید و درنتیجه اسلام هراسی را ترویج دهد.
* اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟
آقای جزایری.
* چطور؟
ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدالله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علناً فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آنهم بصورت مخفیانه به تبلیغ میپردازند.
آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژهای دارند و اکنون به گونه ای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم میشود.
* بزرگترین ضعف اهل سنت را در چه میبینید؟
عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یکطرفه قضاوت میکنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و باهم مقایسه کنیم.
* شبهاتی که زمانی خودتان مطرح میکردید را میخواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعهاید و باید رفع شبهه کنید.
بفرمایید.
فرض را بر این میگذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم میدانیم که مشرکان از سگ نجس تر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه میشوند دستور به قتل آنان نمیدهند؟! اینطور که اگر شیعیان نجس(!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس میکنند.
وقتی با خود به عربستان ارز وارد میکنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج میشوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟! حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده میشود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد نه دینی.
اینکه شیعیان 12 خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی(علیه السلام)، خدای دوم امام حسن(علیه السلام)، خدای سوم امام حسین(علیه السلام) و الی آخر.
اولاً: اگر شیعیان یکتا پرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف میکنند؟! بروند به نجف، کربلا، مشهد و ... به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمیکنند؟!
ثانیاً: امام علی(علیه السلام) که وهابیون میگویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که "الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف". مگر خدا نیز خدا دارد؟! از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را میپرستد. پس اصلا عقلانی نیست.
سوره انفال، آیه 41 میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، براى پیامبر، براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان) [روز جنگ بدر[ نازل کردیم، ایمان آوردهاید و خداوند بر هر چیزى توانا است».
* افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکههایی در فضای ماهوارهای فعالیت میکنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع میزنند.
بله، دقیقاً به یاد دارم که شبکه های وهابی از اهانتهای شبکههای شیعهنما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری میکردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.
* زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسمهای جشن مرگ خلیفه دوم به شما میرسید؟
بله، شبکه وهابی وصال بصورت مداوم این کلیپ ها را پخش میکرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان ،کینه توز کند.
* در این امر موفق هم بودند؟
صد در صد. نمونه بارز تاثیر پذیری خود بنده هستم که به خاطر همین کینهای که از شیعیان داشتم، میخواستم در شبکههای ماهوارهای علیه شیعیان صحبت کنم.
به عبارت دیگر، هرکجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه موردنظر را به فجیع ترین شکل ممکن از بین خواهد برد.
بالاخره مناظره را با آن همه اما و اگرها آغاز کردید؟
بله (با خنده). از ساعت حدودا 7 شب شروع شد و تا نیم ساعت مانده به صبح به طول انجامید.
* مناظره چطور بود؟
تمام اندیشه هایم درمورد بی سواد بودن طلاب و روحانیون شیعه نقش بر آب شد. من نجنگیده خود را پیروز میدانستم ولی وقتی به میدان مناظره آمدم، همچون سربازی بودم که به کوچه پس کوچه های شهر فرار کرده و به هرجا میرود با بن بست مواجه میگردد.
* فضای مناظره را برایمان تبیین کنید.
من هرچه اشکال وارد میکردم، حاج شیخ از نسخ قدیمی کتب خودمان پاسخ میداد و او هرچه میپرسید، من از این شاخه به آن شاخه میپریدم. بیشتر من سوال میکردم، از هر ترفندی استفاده کردم ولی بی جواب ماند. میفهمیدم که پیروزی در مناظره را از دست دادم، از آن لحظه به بعد فقط برای شکست نخوردن تلاش میکردم.
* یکی از سوالات مورد بحث را بیان کنید.
درمورد غدیر خم و بحث جانشینی حضرت علی(علیه السلام) بسیار بحث کردیم. هرچه دلیل و سند از کتب ما آورد که پیامبر(ص) پس از خود، ولایت بر مردم را به حضرت علی(علیه السلام) سپرده است؛ زیر بار نمیرفتم و خلط مبحث میکردم.
در آخر هم گفتم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هیچ کس را به جانشینی خود تعیین نکرد و هر چهار خلیفه به ترتیب توسط مردم انتخاب شدند. حاج شیخ گفت:پیامبر(صلی الله علیه وآله) انسان آینده نگری بودند یا خیر؟ گفتم، بله. گفت، ما درحال حاضر چقدر دستورات پزشکی از ایشان داریم که جامعه پزشکی دنیا تازه به آنها دست یافته است؟ گفتم: از این دست اتفاقات بسیار است.
گفت، "پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در مورد نحوه مسواک زدن که باید از بالا به پایین و از پایین به بالا صورت گیرد، سخن به میان آورده است. ایشان فرموردهاند که از مسواک زدن به صورت راست به چپ و چپ به راست اجتناب گردد. پیامبری که 1400 سال پیش در مورد یک مسئله کوچک سلامت بدن انسان، چنین دستورالعمل های موشکافانهای ارایه میدهد، با علم به اینکه خاتم پیامبران(صلی الله علیه وآله) است؛ مردم را به حال خود رها کرده است؟! واقعا این عقلانی است؟!".
* بین دو راهی سرگردان بودید.
گنگ بودم. چیزی برای گفتن نداشتم و در مقابل، تمام سوالاتی که من از قرآن مطرح میکردم را با استناد به صحیح بخاری و صحیح مسلم پاسخ میداد. خواستم به بهانهای از مجلس خارج شوم ولی گفتم پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که قبول دارم. اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود با اینکه حق را دیدی چرا به سویش نرفتی چه پاسخ بدهم؟! بگویم به خاطر تعصبات کورکورانه؟!
* پس سرانجام قانع شدید؟
در همان لحظه رو به حرم حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ایستادم و "اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان مولای امیرالمومنین و اولاده المعصومین حجج الله" را بر زبان جاری ساختم. الحمدالله که نجات یافتم.
* واکنش زائران نظارهگر این مناظره چگونه بود؟
به گرمی از من استقبال میکردند. همگی برای تبریک به سویم میآمدند و برخی میگریستند. به یکی گفتم، من کسی نیستم چرا انقدر مرا مورد احترام قرار میدهید؟ گفت، تو راه یافته اهلبیت(علیه السلام) هستی.
احساس میکنم در پس این حالات، ماجرایی نهفته است که اگر اجازه دهید بیان کنم.
* بفرمایید.
11 سال پیش (در سن 13 سالگی)، وقتی از مدرسه برمیگشتم، یکی از معلمان در جمع دانش آموزان گفت در فلان مسجد برنامههای فرهنگی داریم که هم قرآن یاد میگیرید و هم فوتبال بازی میکنید. از فردای آن روز، همه با هم به مسجد میرفتیم و در کنار یادگیری قرآن، تفریحاتی نیز داشتیم.
یکی از همین روزها، پس از اتمام کلاس قرآن، معلم گفت که فردا مراسم داریم و همه بیایید. شب وقتی به منزل رفتم، به مادر گفتم فردا به همراه دوستانم میخواهم در مراسم مسجد شرکت کنم. مادرم اجازه نداد و گفت پس از کلاس قرآن برگرد به منزل و در مسجد نمان.
روز موعود فرا رسید و من پس از کلاس قرآن، مقابل در مسجد ایستادم و به اضافه شدن دوستان در مراسم مینگریستم. دلم شکست و گفتم خدایا مگر من چه تفاوتی با بقیه دارم که مادرم حق شرکت در مراسم را به من نداده است؟! بسیار گریه کردم و به حال دیگر دوستان قبطه خوردم. پس از آن همه گریه، دلم آرام گرفت. آن شب، شب اول محرم بود.
چند روز قبل از اینکه به قم مشرف شوم(در سن 24 سالگی)، در حال استراحت در منزل بودم که فکرم مشغول شد. گفتم خدایا چه شد منی که برای نابودی شیعیان کمر همت را بسته بودم، تو مرا به حرم امام رضا(علیه السلام) رساندی تا شیعه شوم؟! ناگهان به فکر آن گریه زمان کودکی ام افتادم، آن گریه روز اول محرم.
جرقهاش آن روز زده شد. اتفاقات این دنیا بسیار عجیب است، همه چیز با هم رابطه های ماورایی دارد که فقط کافی است لحظه ای تفکر کنیم. شب اول محرم برای مراسم امام حسین(علیه السلام) گریستم تا اینکه این خاندان رحمی بر من کردند و شب اربعین حسینی نیز از منجلاب ظلمت نجاتم دادند. مناظره من در حرم سلطان طوس، مصادف با شب اربعین بود.
* شیعه شدن خود را چگونه با خانواده درمیان گذاشتید؟
وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی میکردم با مطالعه کتبی همچون "شبهای پیشاور"، "آنگاه که هدایت شدم"، "شیعه پاسخ میدهد" و ... آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانواده ام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.
* چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟
ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریال های عربی را مشاهده میکردند، خواهر کوچکم کارتون میدید و برادرم نیز به تماشای فوتبال میپرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکه های وهابیت را دنبال میکردم و دیگر اعضای خانواده هیچوقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامهها نمینشستند.
یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکهای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین میرفتند، را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران میداد.
پدرم سریعاً سر برگرداند و پرسید این چه شبکهای است؟ گفتم، شبکه اهل سنت. گفت، این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم، از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت، این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟! گفتم، بله متاسفانه.
سپس، قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا(علیه السلام)، ولایت حضرت علی(علیه السلام) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آنها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.
* از آن پس، مشاهده شبکه های اهل سنت در منزل قدغن شد؟
به چه شدتی(باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد "شبکه را عوض کن، نمیخواهیم چهره این ملعونها را ببینیم". وانمود کردم که نمیشنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!!
* چه شد که طلبگی را برگزیدید؟
با فعالیت در این عرصه میخواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از 4 سال است که لیاقت سربازی امام زمان(علیه السلام) را پیدا کردهام.
* کجا طلبه شدید؟
مشهد
* چندسال آنجا بودید؟
یکسال؛ بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.
* یکسالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟
بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار میکنند.
* نمونهای از اقدامات ضدشیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.
حدوداً ساعت 1 بامداد یکی از شبهای ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا(علیه السلام) شدم. نمیدانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمیکرد.
گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیک شده یک بمب دستی، وارد حرم میشوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور میکنند، در محلی به هم میرسیدند و اجزای تفکیک شده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار میدهند.
سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بمب عمل نکرد و بر روی زمین آرام گرفت.
در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیریاش را فراهم کرد. اما تا وقتی که خدّام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملاً از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت: با آل علی هرکه درافتاد؛ ور افتاد...
* در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چندسال با دیدن شما در شبکههای ماهوارهای، از موقعیت مکانیتان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید؛ گفتید که تا به حال یکسال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی میکردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟!
مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی میکنم؛ انگار همینطور است که شما گفتید.
پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان میآورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمیزنند.
* اعتقاد اهل سنت خوزستان نسبت به امامان و معصومین(علیهم السلام) چگونه است؟
اکثر اهل سنت خوزستان را مردم عوام تشکیل میدهند. از چیزی مطلع نیستند، به دنبال حقیقت نمیروند. همانطور که در صحبتهای پیشین عرض کردم، عالمان اهل سنت از اینکه برحق نیستند مطلعاند، وگرنه به مردم نمیگفتند سمت کتب شیعی نروید. پس حتما ریگی به کفششان است. چطور شیعیان کتب اهل سنت را میخوانند، نه تنها نسبت به تشیع دلسرد نمیشوند بلکه پایبندی بیشتری پیدا میکنند.
این بنده های خدا هم بازیچه یک مشت عالم مزدور شدند که برای پست و مقام با اعتقادات یک ملت بازی میکنند. اهل سنت خوزستان، هم خلفا را قبول دارند و هم در ایام شهادت امامان شیعه، به مسجد و تکایا رفته و به عزاداری میپردازند.
* چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری میکند؟
وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارتها هستند.
* کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین(علیه السلام) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک میافتد. اینکه متحول نمیشود، کمی شک برانگیر نیست؟
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبهه افکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف میکنند.
* مثلاً چگونه شهادت امام حسین(علیه السلام) را توجیه میکنند؟
وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت میرسانند اعلام میدارند: رفتن امام حسین(علیه السلام) به کربلا اشتباه بود و میخواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین(علیه السلام) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمیخواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین(علیه السلام) به شام میرسید، مردم بیشتری کشته میشدند.
اینها هجویات است که وهابیون به خورد اهل سنت میدهند.
* جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟
بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.
* الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه میبینید؟
واقعا مضحک است.
* خودشان این موضوع را احساس نمیکنند؟
به یقین عرض میکنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است.
حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقه ای با نام وهابیت را به وجود میآورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک ـ مثل "حرام بودن فوتبال"، "حرام بودن رانندگی و خرید میوههای مردانه یعنی خیار و موز و بادمجان توسط زنان" و ... ـ افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش نماید و درنتیجه اسلام هراسی را ترویج دهد.
* اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟
آقای جزایری.
* چطور؟
ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدالله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علناً فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آنهم بصورت مخفیانه به تبلیغ میپردازند.
آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژهای دارند و اکنون به گونه ای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم میشود.
* بزرگترین ضعف اهل سنت را در چه میبینید؟
عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یکطرفه قضاوت میکنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و باهم مقایسه کنیم.
* شبهاتی که زمانی خودتان مطرح میکردید را میخواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعهاید و باید رفع شبهه کنید.
بفرمایید.
فرض را بر این میگذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم میدانیم که مشرکان از سگ نجس تر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه میشوند دستور به قتل آنان نمیدهند؟! اینطور که اگر شیعیان نجس(!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس میکنند.
وقتی با خود به عربستان ارز وارد میکنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج میشوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟! حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده میشود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد نه دینی.
اینکه شیعیان 12 خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی(علیه السلام)، خدای دوم امام حسن(علیه السلام)، خدای سوم امام حسین(علیه السلام) و الی آخر.
اولاً: اگر شیعیان یکتا پرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف میکنند؟! بروند به نجف، کربلا، مشهد و ... به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمیکنند؟!
ثانیاً: امام علی(علیه السلام) که وهابیون میگویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که "الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف". مگر خدا نیز خدا دارد؟! از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را میپرستد. پس اصلا عقلانی نیست.
سوره انفال، آیه 41 میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، براى پیامبر، براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان) [روز جنگ بدر[ نازل کردیم، ایمان آوردهاید و خداوند بر هر چیزى توانا است».
* افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکههایی در فضای ماهوارهای فعالیت میکنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع میزنند.
بله، دقیقاً به یاد دارم که شبکه های وهابی از اهانتهای شبکههای شیعهنما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری میکردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.
* زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسمهای جشن مرگ خلیفه دوم به شما میرسید؟
بله، شبکه وهابی وصال بصورت مداوم این کلیپ ها را پخش میکرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان ،کینه توز کند.
* در این امر موفق هم بودند؟
صد در صد. نمونه بارز تاثیر پذیری خود بنده هستم که به خاطر همین کینهای که از شیعیان داشتم، میخواستم در شبکههای ماهوارهای علیه شیعیان صحبت کنم.
به عبارت دیگر، هرکجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه موردنظر را به فجیع ترین شکل ممکن از بین خواهد برد.